زبانحال حضرت ام البنین در مدح حضرت عباس علیهالسلام
اهل عالم، هنر، خصلت عباس من است عشق در سایۀ شخصیت عباس من است منم آن یـار امـیـن حـامی دین، اُمِّ بـنـین هرچه دارم همه از دولت عباس من است همسرم شیر خـدا و پـسـرانم هـمه شیـر شیر مردان وله از صولت عباس من است در شب چاردهم، ماه که پُر نورتر است عکسی از نیم رخ صورت عباس من است هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر هنر آن است که در طینت عباس من است تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت این همان قطرهای از همت عباس من است غیرت الله عـلی بیبـدل است، اما گفت بدل غـیرت من غـیرت عباس من است نه فقط یثرب و شامات و نه ایران و عراق کرده کاری همه جا صحبت عباس من است هر کسی را نـتـوان بـاب حـوائج گـفـتن به حقیقت قسم این شهرت عباس من است کـوههـا شـد مـتـحـیـر به ثـبـات قـدمـش سروها در عجب از قامت عباس من است جثهاش گر چه ز شمشیر جفا کوچک شد این بزرگیست، که از عزّت عباس من است قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکشی قدرت لَـم یـزلی قـدرت عباس من است یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت دین فروشی بری از ساحت عباس من است هی نـگـوئـیـد چـرا اُمِّ بـنـیـن پـیـر شـده سبب حالـت من حـالت عـباس من است دستهای پـسـرم گـشـته قـلم در لب آب صفحۀ سینه پر از محنت عباس من است این شـنـیـدم زده فـریـاد، غـریـبـم مـولا غصه قلب حسین غربت عباس من است |